چه تقدیر بدیست !
من اینجا بی تو می سازم
و تو، آنجا با او می سازی…!!!
من اینجا بی تو می سازم
و تو، آنجا با او می سازی…!!!
آرامشــی میخواهم
خلوتــی میخواهم
تــو باشی و من
در کنار هم
تو سُکوت کنــی و مَــن گوش کنم
و من آرام بگویم ترا دوست دارم و تو گوش کنی
و آرام بگوئی .. من هم
و شرمِ زیبائی را بر گونه ی تو ببینم …
وقتــــــی " رفتــــــی " تا آخــــــر " بــــــرو " . . .
وقتــــــی " مانــــــدی " تا آخــــر " بمــــان " . . .
ایــــــن " تــــــن " خستــــــه اســــــت ... !
از نیــــــمه رفــــــتن ها ....
از نیــــــمه مانـــــدن ها ....
ديگه از چشم سيات بدم مياد
از همه خاطره هات بدم مياد
من ديگه از دروغات خسته شدم
ديگه از رنگ لبات بدم مياد
مي دونم وقتي كه طوفاني بشم
دل تو موج سواري بلده
تو خودت به جز فريبكاري بگو
دل تو ديگه چه كاري بلده؟
نمي خوام يه لحظه با تو بمونم
من ديگه از دروغات خسته شدم
خواستنات شبيه بازي مي مونه
بسه بازي ، كيش و مات خسته شدم
من ديگه از همه چيت بدم مياد
هر چي كه مال توئه بدم مياد
من ديگه از سايه تم بدم مياد
از هر كي دنبال توئه بدم مياد
از همه خاطره هات بدم مياد
من ديگه از دروغات خسته شدم
ديگه از رنگ لبات بدم مياد
مي دونم وقتي كه طوفاني بشم
دل تو موج سواري بلده
تو خودت به جز فريبكاري بگو
دل تو ديگه چه كاري بلده؟
نمي خوام يه لحظه با تو بمونم
من ديگه از دروغات خسته شدم
خواستنات شبيه بازي مي مونه
بسه بازي ، كيش و مات خسته شدم
من ديگه از همه چيت بدم مياد
هر چي كه مال توئه بدم مياد
من ديگه از سايه تم بدم مياد
از هر كي دنبال توئه بدم مياد
مثل باران های بی اجازه
وقت وبی وقت
درهوایم پراکنده ای
ومن بی هوا
ناگهان خیسم از تو!
بــهار و ایـــن هــمــه دلــگــیــری..!؟
کـســی فــصـل ها را جــا بـه جا نکــرده!؟
گـــاهــی احـسـاس تــلـف میشــود…
بــه پــای یـه عــمر..
و چــه عــذابـی میــکـشــد
کــسـی که….
هــم عــمـرش تــلف میــشـود هــم احســاســش…!
دختره به دوس پسرش اس زده:
عشقم...
اگه تو رویایی رویاتو بخورم...
اگه خوابی خوابتو بخورم...
اگه میخندی خنده تو بخورم...
اگه گریه میکنی اشکاتو بخورم...
دوست پسرش جواب داده:
الان تو دستشوییم...
برنامت چیه دقیقا!؟
ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ دخدر ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺑﺎ
ﺳﺮﻋﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺮﺳﻮﻧﻪ ﺗﻮ ﺭﺍﻩ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﮐﻨﻪ ﻋﺸﻘﺶ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﺛﺎﺑﺖ ﺑﺸﻪ
پـسر دختـر زیبـایی را دیـد ، شیـفتش شـد . جنـد ساعـتی با هم تـو خیـابون قـدم میـزدن کـه یـهو بنــز گــرون قیـمت جلـوی پـاشـون تـرمـز زد . دختره به بسره گفت : خوش گذشـت ! ولـی نـمیتونـم همیـشه بیـاده راه بــرم بای ... نشسـت تـوی ماشیـن ، راننده بهش گفت : خانـم ببخشیـد مـن رانـنـده ایـن آقـا هستـم لطفـا پیــاده شیـد
ســــ ـــ ـــخت است...
سخت است درک کردن
دخــــ ـــــتری که غــ ـــم هایـــــ ـش را
خودش میـــ ــداند و دلش ...
که همه تنـــ ـــــ ـــــها لبــــخـــندهایش را میبینند ؛
که حســــ ــــــ ـــــرت میـــــخورند
بـــخاطر شاد بودنــــ ــــ ـــش ...
بخاطر خنده هایـــــــ ــــــــ ــــش ...
... و هیــــــ ـــــــــ ــــــچکس
جز همان دختـــــ ـــــر نمیــ ـــداند چقدر تنهاســ ـــــت ...
تعداد صفحات : 8
اطلاعات کاربری
....لینک دوستان
آرشیو
نظرسنجی
شما به سایت من چند میدین؟
آمار سایت
کدهای اختصاصی